سر کلاس
استاد میگه تو آب زیر کاهی. من میگم استاد تو گیجی ( البته توی دلم میگم.)
استاد میگه : ( به دوستم که کنارم نشسته ) تو کینه ای هستی و از من کینه به دل
داری حالا نمیدونم سر چی؟ من میگم ( به دوستم): کینه ای و جفتمون بلند می
خندیم و توی دلم میگم : واقعا به سنت نمی خوره استاد این همه جا که میگی کار
کرده باشی( اخه اونقدر کارهای مختلف رو میگه یکی دوسال سرش بودم با توجه به
سنش سی و خورده ای اصلا بهش نمی خوره). استاد میگه واقعا ۴۳ میلی متر ؟
من میگم: اره استاد جوابش توی کتاب نوشته و دوستم می خنده و استاد میره
کتابش رو چک می کنه و می بینه درسته. من بر می گردم به دوستم میگم: کینه ای
همش تقییر تو هستش استاد فکر کرد من دارم اشتباه میگم. استاد میگه:(به دوستم)
تو به خاطر اینکه دوستت ترم پیش افتاده از من کینه به دل داری؟ ! من میگم: واقعا
که! استاد دیگه به من نمیگه آب زیر کاهی! اما هنوز دوستم کینه ای توی ذهن استاد
هستش. و سر یه کلاس دیگه بهش مثبت میده. من میگم : چه خوب!( به دوستم
میگم)